2733
2734
عنوان

مادر شوهرای شمام زن نیستن؟

| مشاهده متن کامل بحث + 2997 بازدید | 85 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

نه اتفاقا خیلی خوشش اومد  مامانش جز مرغ هیچ غذایی نمیپزه یچیزی میگم شما یه چیز دیگه تصور کن ...

وای دلم به حال بدبخت سوخت این همه سال هیچی نخورده بیچاره از بچگی آرزوی یه غذای خوب مونده رو دلش توروخدا بعد ازدواج غذاهای خوب خوب درست کن😂😂😂

❌لایک نکن❌           برای یک زندگی معمولی 🖤

گلم وقتی اینجوریه فرصت محبت داری، هر روز ازش بپرس چی خورده و براش محیا کن

خواهرمم اگر نامزدش غذا نداشته باشه، غذای خودشو نمیخوره میبره برا اون، اینجوری محبت زیاد میشه

وقتی میگی زیاد میاد غذای ساده هم اوکی هست نگران نباش

هشت سین 🌺 یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟ کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد 🌺 کی بشه که بگم شد 💜 یعنی میشه که بشه ؟ 💜 استرس گرفتم از نشدن دوصد استرس گرفتم از شدن 💜 ششمین سال انتظار 💜 من منتظر تو، تو منتظر چی ؟ بیا دیگه خب 💜 در آستانه چهل سالگی، باز هم انتظار بهتر از اتمام 💜 فلانی جانم، من بدون تو میتونم زندگی کنم، بخندم، شاد باشم، انرژی ببخشم، اما اگر تو باشی، همه اینها رو راحت تر انجام میدم ، همین 💜 ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم، یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد 💜 💜 آیا هنوز آمدنت را بها کم است💜 
وای دلم به حال بدبخت سوخت این همه سال هیچی نخورده بیچاره از بچگی آرزوی یه غذای خوب مونده رو دلش تورو ...

مگه میشه هرروز مرغ امکان نداره

به امید روزی که بیام بگم اخیش غصه منم تموم شده الان دیگه هرروز گریه نمیکنم 
برای خانوادش سخته دوستان من خواهرم نامزده اصلا خوشم نمیاد داماد هر روز بیاد هفتع ای یه بار میاد چیه ...

تو اینو میگی 

مادرشوهر بدجنس که ازش نگذره که زندگیمو نابود کرد اونقد داماد پرست بود که فقط فکر و ذکرش این بود که برای دامادام چی بپزم، جالبه اینه داماد بزرگشو اورد خونش تو ی اتاق نگهش داشت و هر روز سرویس میداد بهش، از غذا بگیر تا بزرگ کردن بچش، اونوقت بمن رسید با من شد قاتل خونی، طوری که منو هووی خودش دید و به پسرش گفت طلاقشو میدم خودم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز