من تو خونه مادرشوهرم زندگی میکنم یه پسر دو ساله هم دارم بعد ما واحد جدا داریم با جاریم اینا ولی شوهرم حاضر نیست حتی شبا بریم ت واحد خودمون بخوابیم ور ننش میخایه روز ها ار دست جاریم و بچه هاش آرامش ندارم میان میریزن شلوغ میکنن به خدا دیگه کم آوردم شوهرمم درکم نمیکنه خانوادمم پشتم نیستم ولی میخوام چشم رو همه چی ببندم و عواقبش و به جون بخرم و طلاق بگیرم به خدا خسته شدم منی که ۱۹ سالمه عین پیرزنا شدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
به نظرم یه مدت با آرامش بدون دعوا شبها تمام برو خودت واحدتون بخواب بگو میخوام لباس باز و راحت بپوشم برای خواب تو خونه ودمون آرامشم بیشتره شاید این روش جواب داد و همسرت هم اومد