سلام به مامانای گل
چند روز پیش با مامانم رفته بودم خونه زنداییم یکم دل درد گرفتم نتونستم شام بخورم یه قرص خوردم همونجا رو مبل خوابم برد گلاب به روتون یهو با صدای خیلی بلند و وحشتناک گو*زی*دم😢
از خجالت خودم و زوم به خواب ولی یکم چشمامو نیمه باز کردم دیدم پسر بزرگش روبه روم رو مبل نشسته بقیه هم دارن حرف میزنن
تورو خدا بگین چیکار کنم عادت خیلی بدیه😟
وااای😂😂😂😂
خب شما که میدونی نفخ داری تو جمع نخواب
شرمنده😂😂😂
خدا اینو سر هیچکس نیاره
وقتی میدونی نفخ داری چرا تو جمع میخوابی
میرفتی تو اتاق می‌خوابیدی
چطوری توی جمع خوابت میبره .ما تو اتاق خودمون ،باید کلی قربون صدقه خودمون بریم تا خوابمون ببره
پشمام
با اجازه استار شال میفروشم با سود خیلی خیلی کم شال پفکی دارم چون هنوز پیج نزدم اول کارم هست ممنون تون میشم حمایت کنید دونه ای ۵۸ میدم همین بقیه جاها بیشتره یکی بیشتر بخواید دونه ای ۵۰
دیگه کاری که شده امیدوارم اونقدر بادرک باشن که بروت نیارن 🤕
بازم کاربر جدید و ...😑😑
وای ببخشید خیلی خندم گرفت
یبار با خاله ها و دخترخاله ها جمع شده بودیم دور هم شب تو جامون داشتیم حرف میزدیم مامانم زودتر خوابش برده بود یهو آنچنان گو.زید که دخترخاله م از ترس از جا پرید من و خالم داشتیم منفجر می شدیم از خنده جلو خودمونو گرفته بودیم نخندیم
اشکالی نداره دیگه اتفاقی که افتاده
برای عر کسی پیش میاد
بهش فکر نکن
برای خندیدن به این باید برم جهنم
واااای چرا خوابیدی تو جمع خداایاا حالا شکر کن نفهمیده باشن
