بچه ها من قبل عروسی همه طلاهامو شوهرم فروخت پدرشوهرم وضع مالیش خوبه ولی خیییییلی خسیسه برا عروسی و چیزای دیگه کمکمون نکرد یا خییییییییلی جزئی کمک کرد....پدرم درحالیکه وضعش متوسطه خیلی هوامونو داشت بهترین جهیزیه رو هم بردم اون چیزی ک دلم خواستو خریدم... درصورتیکه وقتی خانواده شوهرم اومدن خواستگاری بمن گفتن ک ما برا اولادمون کار میکنیم مگه میشه کمک نکنیم ولی متاسفانه پشتمونو خالی کردن منم مجبور شدم طلاهامو فروختم مادرشوهرمم اصلا برو خودش نیاورد ک یبار بگه ب پسرش گناه داره برا عروسیش چیزی نداره و این حرفا تازه میخندید... چون شاغلم از خودم زدم و ی وام گرفتم دادم النگو برا خودم الان شوهرم گیر داده ک بیا پول فلانی رو بده من ندارم...منم گفتم نمیتونم تو ک همه طلاهامو فروختی من ندارم اینم با وام خودم گرفتم....بنظرتون چکار کنم
درضمن اینقدر خانوادش پشتشو خالی کردن هم پدرش و مادرش؛ عموهاش و هم برادراش بعد هر کدومشون هر کاری ک دارن این با کمال میل براشون انجام میده..انگار غلام حلقه بگوششونه منم جرات ندارم حرف بزنم ک
یکم راهنماییم کنین