هیچوقت توخواب ندیدم شاید یک بار که خیلی واضح نبود خیلی دوسش داشتم مهربون بامعرفت بود
براش خیرات کردم فاتحه خوندم ....یادش بودم و همیشه گله داشتم چراتوخواب نمی بینمش
تاخواب دیدم دوستمو لایه دختره دارن ازیه جایی که پرکوه خاک بالا میرن من اون دختره رو میشناختیم وفهمیدم کیه ولی بعد چند ثانیه توخواب به خودم گفتم من اون دختره شناختم ولی با توخواب فکرمیکردم اون دختره کیه من اونو ینفردیگه میدیدم که توخواب چهره خودم جلو چشم میومد.
در واقع من انگار خودم به شکلی دیگه درک کرده بودم و شناخته بودم
که بعدش توخواب هرچقدر به چهره اون فکرکردم چهره خودمو میدیدم درحالی که من توخواب به عنوان شخص سوم وازدور داشتم دوست فوت شده اون دختره که گویا من بود میدیدم
توخواب فهمیدم که مقام رتبه من با دوستم یکیه ...نمیدونم چه تعبیری داره
ولی خوشحال بودم باهاش بودم اما اونجا کوه کویر زمین خشک بود