بعد خلاصه بچه ی هوو به دنیا میادو شوهره میاد زمینی که با زن اولیش شریک بودنو میسازه برا زن اولش و اینم بگم زنه به مامانم میگه ک با شوهرش مث خاهر برادرن شوهره اصلا از لحاظ جنس.ی و روحی روانی نزدیکش نمیشه....
و برای زن دومش یه خونه دیگه میخره. ولی به زن اولش گفته طبقه بالای این خونه رو قراره بسازه برا هووش با اینکه نصف زمین به نام زن اولیه....
و الان شوهره کلا بیشتر خونه هووعه اس حتی حقوق ک میگیره هیچی به اینا نمیده زنه باید التماس کنه ک یکم پول بهش بده تازهه بچه هووعه پیش زن اولیه داره بزرگ میشه این زن احمق میگ بچه هووشو دوسداره😐
زنه میگ هر وقت میرن بیرون بازار هووش میاد جلوی ماشین میشینه و کلی خودشو برا شوهرش لوس میکنه شوهرشم ناز اونو میخره بعد یروز این جلو نشسته بوده و با شوهرش تنها بودن میگه یهویی احساساتی شدم دلم برای اونروزا ک فقط خودم بودم تنگ شده و برای گذشته ها دلتنگ شدم و مث قبلا ک دستمو رو دستش ک رو فرمون بوده میذاشتم دستمو‌گذاشتم رو دستش و یهویی شوهرش بهش گفته دست نزن به دست من نجس کثیفف دستتو‌از روی دست من بردار....🙂
ای بابادیگه نامردهامیگیرن حق زن اول روبدین دیگه تواین مسئله رعایت کنیداونوقت میگن اسلام فلان اونجوراسلام گفته هیچ کس تواین دوره نمیتونه زن دوم بگیره الکیه انگارتوکوچکترین چیزبایدیکی باشن وفرقی نباشه
اینا دیگه با هم‌توافق کردن
هوو یه چیز ازش گرفت یه چیز بهش داده
خودشونم راضی هستند مثل اینکه غصه اش واسه من و شما
