2733
2734
عنوان

مرتیکه ی نجس😐بیاید بگم چیشد

2305 بازدید | 108 پست

من امروز رفتم خرازی کاموا بخرم بعد مدرسه، بعد اونجا فروشنده آقا بود، بهش گفتم کاموا دارین؟ گفت نمیدونم و فلان و ادا دراورد که من نمیدونم، بعدم یه کیسه زباله ی مشکی دراورد که آره خودت بیا بگرد ببینم کاموا هست یا نه من نمیدونم 😐😐

من که اهمیت ندادم هی باز تکرار کرد، گفتم خب مغازه شماست، شما باید بلد باشین و این حرفا، هرچیم میخواستم بزنم بیرون میگفت نه وایسا 

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، 

 خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

2731

راستش من یدفعه ای که میزو نگا کردم دیدم شو. رت نپوشیده و شلوارشم کثیفه، بعد باز بهم گفت درو ببند یخ کردم😐

خلاصه اومدم بیرون، بازم میگف بیا بعدا میاره کاموا(مغازه ی زنش بود) 

بعد تو راه برگشت به بابام گفتم این کارارو کرده

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.
راستش من یدفعه ای که میزو نگا کردم دیدم شو. رت نپوشیده و شلوارشم کثیفه، بعد باز بهم گفت درو ببند یخ ...

یا خدا خوب کردی

لطفاً اگر مخالف نظرم هستی ریپ نزن که جوابگو نیستم❤درخواست دوستی هم ندین  قبول نمیکنم💛✋ 
راستش من یدفعه ای که میزو نگا کردم دیدم شو. رت نپوشیده و شلوارشم کثیفه، بعد باز بهم گفت درو ببند یخ ...

عزیزم مگه شلوارشو کشید پایین ک اینچیزا را دیدی😐

چرا قبل تاپیک کیک زدن ب واگعی بودن سناریوش فکر نمیکنین؟

ولی بنظرم این کیکه واگعی نیس😐

((Усталый
الآن تموم شد!؟؟🫤

نه 

بعد بابام گفت چرا زودتر بهم نگفتی، این معلومه منظوری داشته، تو نرفتی پشت، یه دختر دیگه رفته بود معلوم نبود چیکارش میکرد، برگشتیم رفت مغازش، اول بهش گفته بود کاموا داری؟ اونم بهش گفته بود آره کدوم نوعشو میخوای و چجوریو و فلان، بابامم دعواش کرده بود که عوضی به چه حقی میگی مشتری بیاد پشت و..  این حرفا دفعه بعد ببینم که تو توی مغازه ای اینجارو میبندم، بابااام خیلیی بد ترسوندش در حدی که گف به تته پته افتاد دیگه

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.
عزیزم مگه شلوارشو کشید پایین ک اینچیزا را دیدی😐 چرا قبل تاپیک کیک زدن ب واگعی بودن سناریوش فکر نمی ...

بخدا واگعیه

خب شلوارش از این راحتیا بود معلومه مشخصه😐

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.
مگه شلوارش تلقیه که ببینی سورت نداره

خوبه خودتون زندگی میکنین تو این دنیا 

مردی که شو. رت نپوشه معلومه دیگه چطوریه

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز