نمیگم همیشه ها...نه
فقط یه وقتایی که باهام حرف میزنه و مثلا حس مادرانه اش گل میکنه
فک میکنه داره منو تشویق میکنه چه میدونم نصیحت میکنه یا هرچی
ولی در واقع بعد از این که حرفاش تموم میشه..من میشینم با بغضی که گیر میکنه تو گلوم و واقعا میشکنم حالا جلو خودش چیزی نشون نمیدم ولی واقعا حالمو بد میکنه.
مثلا میشینه از از بیرون یا دوستام یا حالا به هر حال درسی و اینا صحبت میکنه
و کلا اینطوریه که نه از دوستات فاصله بگیر نه باهاشون نباش باهاشون نرو
چرا فلان درس ات فلانه
و بعضی وقتا فک میکنم کاش نبودم واقعا...
مامانم کلا اینطوریه که با هیچکس ارتباط نگیر بشین تو گوشه اتاقت و انقدر درس بخون تا جون بدی....
تفریح نکن...اهنگ گوش نده...فیلم نبین...با دوستات بیرون نرو...گوشی نگیر...هیچ غلطی نکن فقط درس بخون
تمام چیزایی که من از حرفاش نتیجه میگیرم
و دارم دیوونه میشم دیگه