تاپیک قبلی راجب سوتی امشب شوهرم گذاشتم
الان میخوام خاطره دیگه تعریف کنم
مربوط میشه به یک سال و چندین ماه پیش
یک روز همینجور من و آقا داشتیم صحبت میکردیم بحث رفت رو حیات وحش و گرگ
این شوهر ما گفت میدونی گرگ ها روزانه ۳۰۰ کیلومتر میدون ( اطلاعات عمومیت بخوره تو سرت مرد با این اطلاعات عمومیت)
از اون روز تا الان این حرفش سوژه منه
روزهای اول که روانیش کردم با حرف های چرت و پرت مثلاً مدام میگفتم
فلانی گرگ ها از اینجا تا تهران با چند ساعته میرن بنظرت؟
بنظرت گرگ ها چند وقت یکبار تعویض روغن میکنن ؟
یکبار بهش گفتم نبودی امروز یک چیزی دیدم
شوهرم خیلی جدی گفت چی ؟ گفتم یک گرگ دیدم سرسیلندر سوزنده بود در مکانیکی بود گفته بودن داغ کرده ۳۵۰ کیلومتر یک ضرب دویده
بعد هی بهش میگفتم به نظرت گرگ ها بنزین کجا میزنن منم برم اونجا ؟
یکبار بهش گفتم فلانی شنیدی گرگ موتور tu5 اومده ؟
و.... خلاصه این اقا گرگه قصه ما نزدیک دوساله شوهرمو باهاش دیونه کردم گاهی یهو یادم میاد تو ماشینیم ..جلو تلویزیون.. جایی یک تیکه راجب این گرگ بهش میندازم
مثلاً یک هفته پیش تو ماشین داشت راجب ماشین های جدید صحبت میکرد خیلی جدی
بعد من گفتم شنیدی گرگ داشبورد جدید اومده ولی جای ۳۰۰ کیلومتر ۲۰۰ کیلومتر میدون؟
اینقدر عصبی شد که گفت آخه روانی آخه فلان و فلان شده بعد ۲ سال تو دیگه اینو یادت نرفته 😂😂