بعله خیانت کرد و بعدش گفت تواحمق بودی ک اینهمه مدت نفهمیدی و زرنگی ازمن بود ـ
دست گذاشت رو ضعفم وتکرار کرد
من زن خیلی باعزت نفس با اعتماد بنفش و ب شدت شخصیت مستقلی داشتم
بعدخیانت گیج منگ خنگ وابسته خودکم بینی اویزون شدم ..
مث بیکارااااا تمام کل روز فالوراش و چک میکنم پرینت خطشو میگیرم اگه زنگ بزنم درحال مکالمه باشه از استرس سرگیجه میشم انلاین بودنش و چک میکنم رفت وامدشو چک میکنم اگه گوشیش زنگ بخوره تهوع میگیرم از استرس و سریع میپرم روگوشی خودم و توخونه حبس میکنم بیرون نمیرم فقط میشینم ک چکش کنم زندگی و تعطیل کردم مث نگهبان بیست و چهارساعته فقط دنبال اونم
اما اون بی اهمیت بی توجه تحقیرم میکنه ازبس چکش میکنم ازهمه جا بلاکم کرده ک زنگ نزنم نبینم جوابمو اصلا نمیده مث یه موجود مزاحم حمال اویزون بهم نگاه میکنه ـ
از این حجم از حقارتی ک دچارش شدم دارم با اشک تایپ میکنم باورکنید من هرگز همچین موجود چندشی نبودم من اینجور بار نیومدم من غرور داشتم شخصیت داشتم و از رنای وابسته و ضعیف متنفر بودم تروخدا بم یه سیلی برنید باحرفاتون تا بلکه ب خودم بیام ک ازخودم میخوام فرارکنم