سلام
یکی هم سن و سال خودم فوت شده
خانوادشو دوست داشت
گاهی برای مسائل مهم میاد به خوابم
مثلا یه بار که گناهام زیاد شد اومد و ترسیده از خواب پریدم و خجالت زده از کارام .
پدر این شخص آدم ظالمیه و هیچوقت توبه نمیکنه
چند وقت پیش یه چیزی خبر دار شدم و حالم بد شد شبش قطعی داشتم میگفتم اینبار اگه کاری کردن نمیگذرم تا تاوان پس بده . دیدین کسی رو می خوان نفرین کنن نفرینش میگیره؟ یه همچین حالتی بود و منم خیلی دلم سنگین بود .
شب خوابیدم این مرده دوباره اومد . این خانواده یه بچه بیگناه دارن که این پدر عزیز ترین نعمتش این بچس که اگه چیزیش شه نابود میشن . من کامل از نزدیک تماشا میکردم و اون مرده با غم دور ایستاده بود و نگاهش به بچه بود . من نابودی و شکست این خانواده و یک فاجعه تمام رو دیدم که اصلا گفتنش خوب نیست . صبح متعجب بلند شدم و ظهر خبر دار شدم بله اینا دوباره کاری کردن . عصر مصمم یاد همه کاراش افتادم و دلم خیلی سنگین بود به اندازه سالها زجر و یاد همه ظلماش افتادم خواستم التماس خدا کنم که جواب حق ضایع شده مارو بده و تا نبینم نتیجشو ولکن نشم یکهو یاد خوابم افتادم .. فهمیدم نتیجش این میشه و من نمی خواستم بچه بی گناه چیزیش شه . بلای بدی بود . دست نگه داشتم و پشیمون شدم
گریم گرفت و گفتم چرا میای نجاتش میدی ؟ اینقدر برات مهمه ؟ برو به پدرت بگو دست نگه داره نه من .
پس حق ضایع شده من چی میشه ؟
نمی دونم خوبه یا بد
اصلا نمی دونم این مرده چی می خواد فاتحه اینا براش نمی خونم
فقط می دونم هر کسی کاری کرده خودش روز قیامت جواب میده . نه آرزوی بدی براش دارم نه چیزی . فقط می دونم عدالت اجرا میشه و خدا خودش بهتر میدونه پس صبر میکنم