جاری اینا شب اومدن دیدن ما .چون از زیارت می اومدیم
بعد جاری فقط به شوهرم زنگ زد. که ما بعد شام میایم اونم به من خبر داد .ولی به من برخورد آخه باید اول به خانم خونه بگن
بعد اومدن هم جاری با خواهر شوهر فقط بگو بخند می کردن اصلا انگار نه انگار اومدن خونه ما ...