روله ی کوردم.🕊🌞 ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
تو که مادر نداری این کارا برات بکنه وظیفه اون بوده حالا که مرده خودت بکن کسی هم نداری بفکر خودت باش تا سنگ لحد بزارن روم یادم نمیره بیشعوری بعضی آدم ها اونم توی اون شرایط وموقعیت که بودم
بابام شب عروسیم ک اومدم خونه خودم موقع خدافظی بهم گف ببخش بابا اگ ناراحتت کردم گاهی با اینکه نکرده بود و گفت کاری نداری بابا ،و ماچم کرد و گریه کرد و رف پدرشوهرم بغلش کرد ارومش کرد منم گریه🥲