چه کوفتیه تا چشم بهم بزنی صبحه و باید برم. هروزم کنفرانس و امتحان. شبا ازتپش قلب خوابم نمیبره. کنفرانسامم گند میزنم تپش قلب میگیرم. شبا شلوار لی وجوراب پوشیده منتظرم صبح بشه برم. خستم دستام زبر شده وقت چرب کردن ندارم.. این چه وضعیه. دیگه دلم نمیخواد برم. زندگی تکراری و روتین وار شده عین ربات پامیشم میرم خسته میام میخونم دوباره شب میشه وصبح میشه😦
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.