یکی از بچه های رشته دیگه دانشگاه که اردو دانشگاهی رفتیم این مسئول بود
از بچه ها خوراکی می گرفت می خورد
بعد یه بار هیچکس هیچی نداشت اینم گرسنش بود منم یک کیک و اب میوه داشتم میل نداشتم این تو اتوبوس هی می گفت گرسنمه گرسنمه
من کیک و اب میوه دادم بچه بهش بدن وقتی فهمید منم پسش داد
دیروز من روی صندلی ها نشسته بودم کلی پسر چند متری من بودن
این اومد کنارشون دید من روی صندلی نسشتم همون موقع برگشت
تو دانشگاه من ببینه پشتش می کنه