اره شده یک نفر رو نفرین کردم تو مکه خدا رو شاهد میگیرم چند ماه بعد از من رفت مکه درست همون جایی ک من نفرینش کردم خودش گفت رفتم توبه کردم و گریه کردم ولی اون نمیدونست من نفرینش کردم تنها کسی بوده ک خیلی تلاش کردم حلاش کنم ولی نتونستم
یک نفرم هم بود ک یک مطلک جگر سوزه بهم گفت (مطلکش بخاطر بچه دار نشدنم بود) خیلی دلم میخواست نفرینش کنم بگم خدا بسر دخترت بیاره ولی فقط گریه کردم گفتم خدایی من خیلی درد کشیدم برای بچه دار نشدنم نفرینش نمیکنم و دردو زجرشو کشید میدونم چه درد وحشتناکی از دخترش بیشتر این مادر ک غصه بچه رو میخوره نفرینش نکردم ولی هنوز یادم نرفته و گاهی دوست دارم نفرینش کنم واتفاق روز ب روز م بهتر و سرحالتر میلینمش