اومدم خونه مادربزرگم دیدم یخچال خالیه شرایط ما فرق میکنه اینجا مثل خونه مادرمه چون مادربزرگم بزرگمون کرده
فقط تو فریزر چندتا بسته سبزی بود خیلی ناراحت شدم
از خونه خودم یکم مواد غذایی آورده بودم ولی کم آوردم چون ترسیدم مادرشوهرم ببینه تو یه ساختمونیم
باید با مادرم برم بازار چندتا مرغ و اینا بخرم بدم مامانم بیاره چون میترسم آدمای شوهرم ببینن بفهمن
خودم درآمد ندارم یکم پس انداز دارم شوهرم گاهی پول میده از اون خرج کنم باید
میرم سرکار یعنی میرم سالن آرایشگری ولی ماهی خیلی کم میدن گاهی وقتا هم هیچی نیست چون مشتری نیست
اگه شغلی سراغ دارین بگین بهم