این وسطم حال بابامم بهم زده ینی بابامم خسته شده
پدرم ی ادم بشدت اهل تفریح و خوشی الان من همه زندگیمدن بخاطر مامانم همیشه تو غم میگذره ب طوریکه حتی پدرم با من درد ددل کرد ک اررره من از لحاظ زن انگار ک زن ندارم منظورش رابطه جنسی..
مدام باید نگرلن خیانت پدرمم باشم
همسرمم ادمی نیس ک بش تکیه کنم
دوس دارم خودمد خلاص کنم فقط از خدا میترسم
افسرده شدید شدم دوساله پشت کنکورم