سلام عزیزان، من ۶ ساله ازدواج کردم همسرم خیلی مرد خوب و مستقلیه، زندگی ما یه شهر دیگه بوده ولی الان بعد از ۶ سال تصمیم داریم برگردیم شهر خودمون همسرم شغل خودشو راه اندازی کنه یه پسر یک ساله هم داریم،خانواده ها در جریان هستنو خب موافقت و مخالفتایی هست ک ما اهمیت ندادیم این وسط خواهر شوهرم وقتایی گ من نیستم یا از طریق چت و این حرفا خیلی تو گوش همسرم میخونه ک نکن و فلان، یا هی ب من میگه منصرفش کن....دخالتش خیلی تو اعصابمه نمیدونم چکار کنم دخاات نکنه، مجردم هست، خیلی سر بزرگی میکنه، چکار کنم هی اظهار نظر نکنه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم منم دقیقا در جایگاه شما بودم . حتی پدرشوهرم عاجزانه بهم گفت خواهش میکنم تو شوهرتو منصرف کن . اونا میترسیدند موفق نشه و آبروش بره . ولی من بهش ایمان دارم . شما هم زیاد دیگه خبر ندید به خانواده کاری که درسته رو انجام بدید بی سر و صدا . کم کم میکشن کنار دیگه .
ای عزیزم...چقدر خوشحالم یکی مثل من درکم کرد...باور کنید انققققد همسرم مصمم هست ب این کارش ک همین دلگ ...
اره بابا . بخدا از روزی که از کار قبلیش اومده بیرون ع
همش اتفاقات خوب برامون افتاده و داره مغازه باز میکنه . شاید باورت نشه اما من امروز فهمیدم که توی قرعه کشی واشلند ۲۰۰ میلیون بردم .اینم یه کمک بزرگه برامون .