2752
2734
عنوان

خاطره دومین زایمان طبیعی من

| مشاهده متن کامل بحث + 2300 بازدید | 88 پست
خدا نکنه گلم آره حتما میخونم ، منم دوقلو باردارم داخل یک ساک هستن و یک جفت دارن همش نگران زایمان زو ...

به سلامتی دنیا بیان...

عزیزم دوقلو های همسان میشن 🥺🦋

پسرن یا دختر؟

برا من دو دو تا ساک بود... ی پسر ی دختر 

البته با ivf باردار شدم و استراحت مطلق مطلق مطلق بودم 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

یک ماهی گذشت و ماه مهر تموم شد و نتایج آزمون استخدامی آموزش وپرورش که برای دبیری شرکت کرده بودم اومد‌ و قبول شدم

و آموزش و پرورش هم خیلی سریع بخاطر کمبود نیرو مدرسه هر کس رو مشخص کرد و ما رو فرستاد سر کلاس.

مجبور شدم با کلی دلخوری به اون مدرسه غیرانتفاعی بگم که نمیام و کلی هم از سمت اونا حرف بخورم.

خلاصه با شکم حامله و یه بچه کوچولو هفته ای ۴ روز میرفتم سر کلاس. ۶ تا کلاس داشتم هر کدوم حدود ۴۰ نفر و واقعا تحت فشار بودم.

وقتی میومدم خونه تا شب سر درد داشتم و بی حال بودم و حال نداشتم نه خیلی کارای خونه رو بکنم نه یکم با پسرم بازی کنم.

یبار یادمه بی حال افتاده بودم و پسرم بالای سرم بازی میکرد و کتابامو پاره میکرد و مانعش نمیشدم.


ببخشید میدونم خیلی داره طولانی میشه ولی فکر کردم با جزئیات بنویسم و علاوه بر زایمان یکم از حواشیش هم بدونین بهتره.

یه حدود ۴۰ روزی رفتم مدرسه و دیدم هم خیلی تحت فشارم هم واقعا مردد شده بودم که اصلا کار توی آموزش و پرورش رو دوست دارم یا نه؟

ایده آلم اینه که هر روز برم مدرسه؟ و کلی سوال دیگه که تو سرم چرخ میخورد. در نهایت یه روز تصمیم گرفتم که نرم.

و اموزش پرورش هم میگفت که سال اول استخدام مرخصی نمیدن.

منم تصمیم گرفتم ول کنم گفتم بالاخره یا میدن یا نمیدن 

که من ترک کار کردم و خودشون در نهایت گفتن از پزشکت نامه بیار تا بهت مرخصی بدیم بخاطر بارداری.


وقتی موندم خونه خیلی راضیتر بودم انگار یه فشار از روم برداشته شده بود.

شبا تقریبا بخاطر بچه یه ساله سخت میخوابیدم تا میخواستم بخوابم باید میرفتم مدرسه.

و دانش آموزا هم که کلی داستان داشتم باهاشون.

سختی کار یه طرف، یه امتحان ساده میگرفتم نزدیک ۲۵۰ تا برگه باید تصحیح میکردم و چون سه تا درس باهاشون داشتم ۲۵۰ ضربدر ۳ میشد...گواهی از دکتر گرفتم و بردم آموزش پرورش و بجای افزایش وزن کاهش وزن هم پیدا کرده بودم.

کم کم پسرم رو از شیر گرفتم.

و روزها رو میگذروندم با تجربه سخت زایمان قبلی و ترس شدید.

اشتهام خیلی خوب نبود و خیلی وزن نمیگرفتم.

کلا از اول تا آخر بارداری ۴،۵ کیلو اضافه کردم.

زمستون یه مسافرت با پدر و مادرم رفتم و همسرم نتونست باهامون بیاد خیلی خوب بود خدا ذو شکر فقط تو هواپیما فهمیدن باردارم و نامه پزشک میخواستن و من نداشتم بعد هم از خودم و همراهام تعهد کتبی گرفتن که مسئولیت همه چی با خودمونه.

توی یکی از سونوها گفتن که دور شکم بچه کوچکه و دو هفته رشدش عقبه.

و دکتر برام سونو داپلر نوشت.

که توی اون سونو خدا ذو شکر گفتن برطرف شده دکتر سونوگرافی پرسید چکار کردی؟ گفتم کله پاچه خوردم! گفت پس ب خانمای دیگه هم بگم که وافعا جواب داده.

قند مرحله اول بارداریم هم بالا بود 

و یه مدت با وجود اینکه کلا خوراک زیادی نداشتم مجبور شدم خیلی محدودتر هم بخورم و نون و برنج و میوه و... رو تا حد خوبی کم کنم.

بعد قند دو ساعته دادم که ببینن باید دارو مصرف کنم یا نه که اومده بود پایین.



توی این بارداری خیلی سرما میخوردم.

سرماخوردگی های طولانی و هی روی اونا دوباره مریض میشدم و خوب نمیشد انگار که یه سرماخوردگی کهنه مونده بود داخل بدنم.

آخر هم که برای زایمان رفتم دوباره مریض بودم.

یبار که حالم خیلی بد بود رفتیم درمانگاه و فشارم ۷ و نیم روی ۶ بود.


برای زایمانم چندتا تاریخ مختلف گفته بودن.

۲۴ فروردین، ۱۸، ۱۶ و...

اما چون سر پسرم دیر زایمان کردم حدس میزدم ایندفعه هم همونطور بشه.

ماه رمضان و عید و عید فطر و...گذشت و من باز هم مثل بارداری قبلی نه درد خاصی داشتم نه علایم زایمان نه دهانه رحم باز شده بود.

البته درد های معمول و ماه درد بود اما درد زایمان نه.

با اینکه وزن زیادی اضافه نکرده بودم اما احساس سنگینی و تنگی نفس داشتم.

دائم ترش میکردم و هنوز حالت تهوع و استفراغ داشتم بعضی اوقات توی یه ربع چندبار میرفتم دستشویی.

کلا حالت های متفاوتی با بارداری پسرم داشتم.


به سلامتی دنیا بیان... عزیزم دوقلو های همسان میشن 🥺🦋 پسرن یا دختر؟ برا من دو دو تا ساک بود... ی ...

ممنون عزیزم ، انشالله به سلامتی به دنیا بیان دیگه چیزی از این دنیا نمیخوام 🥺

هنوز مشخص نشده چین عزیزم دو هفته دیگه میرم سونو انومالی

انشالله نی نی های خوشگلت به سلامتی ببری خونه 💗

فقط 18 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
💚فقط حیدر امیرالمومنین(ع)است💚تابوده علی(ع)بوده وتا هست علی(ع)هست💚بر دشمنانت لعنت یا علی(ع)💚

دیگه دکتر هفته ای دو روز مطب بود هر دو روزش منو ویزیت میکرد و معاینه تحریکی میکرد که واقعا دردناک بود.

و تا چند ساعت بعدش زیر شکمم تیر میکشید.

روز ۲۰ فروردین گفت برو یه سونو بده وضعیت آب دور بچه رو ببینیم چطوره.

رفتیم سونوگرافی نزدیک مطب و دکترش گفت که این بچه کاملا رسیده اس و چهل هفته و وقت بدنیا اومدنشه ریسکه بیشتر از این نگه داری وزنش هم ۳ و چهارصده و آب دورش خوبه اما عالی نیست.

۱۰۵ بود و دکتر میگفت اگه ۱۲۰ باشه خیالمون راحته.

با جواب سونو رفتم پیش دکترم و گفت نه ۱۰۵ که خیلیم خوبه و برو شنبه بیا 

کلا دکتر من آدم ریلکسیه.


2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز