همون ناهارتو جمع و جور کن تو پارک نزدیک خونتون ببر....انقدر به بچه ها میچسبه
حال خودتم عوض میشه
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
بعد از ظهر دست بچهاتو بگیر برو ی پارک نزدیک خونتون اونجا یکم گشت بزنید بیاید خونه
امضامو بخون تا حس خوب بگیری😍🙃😊...من دختری بودم که از بچگیم تو راه دکتر بودم خیلی خیلی غصه خوردم دختربچه ای بودم که تو سن کودکی بابام کتکم میزد دستامو با قاشق داغ گذاشت خانواده مامانم خیلی سرکوبمون کردن یکسره بمامانم میگفتن طلاق بگیر بچهاتو ولکن میخای چیکار اینارو😔میدونی این حرفا درد ادمو بیشتر میکنه غرور ادم له میشه آدمو به بن بست میرسونه ، از شدت استرس لکنت زبون گرفتم به طوری که مدرسه میرفتم خجالت میکشیدم حرف بزنم،قلبم مشکل پیداکرده بدترین اتفاقارو پشت سر گذاشتم ولی همه ی اینا یطرف اووون حس ❤امیدی❤که روز به روز تو وجودم بیشتر میشه یطرف🥲با اینکه نمیتونم چیز زیادی بخرم ولی هیچوقت حسرتشم نمیخورم چوووون مطمئنممم مطمئنم روزی میرسه که به همشون میرسم🥰من منتظر اون روزی میمونم که سرمو با افتخار بلند میکنم و ی تو دهنی بزرگ به تک تک ادمایی که رنجوندنم میزنم🧡روزی میرسه که به هزاران نفر نون میدم💚 به خانه ی سالمندان 💔سر میزنم و همه اونایی که چشم به راه بچهاشونن تا بهشون سر بزنن و میبوسم و دستاشونو میگیرم و ی شاخه گل تقدیمشون میکنم💜 و هزاران کارای قشنگ دیگه😍...ی آمین از ته دلت برام بگو🥺اگرم خاستی ی صلوات بفرس واسم🥲بوس بهت💋
ناهارم هنوز آماده نکردم نمیدونم آخه تنها نمیتونم وسیله تو دستم ببرم که شوهرمم نیستش پوووف پوکی ...
گلم سر ظهری ک خوش نمیگذره کسی تو پارکم نیست
یه شام خوب درست کن همونی ک دوسدارن برین با شوهرت بشینین بخورین بیایین
خب بچها منم به ارزوم رسیدم بلخره بیبیم مثبت و باردارشدم(مامان دوتا فرشته کوچولو)ولی خب تو هفته های پایین قبل از شنیدن صدای قلبشون خدا اونارو ازم گرفت🙂ولی ناامید نمیشم اونا بااومدنشو امید زندگی رو ب قلب من اوردن من بازم تلاشمو میکنم شمام برام دعا کنید 🙏♥️♥️🙂