2733
2739

همیشه ادعا می‌کنه من رو بیشتر از خواهرم دوست داره ولی رفتارش این رو نمیگه من وقتی خواهرم به دنیا اومد اومدم پیش مادربزرگم زندگی کردم تا اینکه همین ۶ ماه پیش برگشتم پیشش الانم جوری رفتار می‌کنه انگار ناراضیه ولی وقتی میگم می‌خوام برگردم پیش مادربزرگم میگه نه تو بری من دق میکنم از دستش روانی شدم

●🌞●What's done is done, what's gone is gone, one of the life's lesson is always moving on••🌻🌿••

چرا رفتی پیش مادربزرگ؟ چند سال موندی اونجا

دیدی آن شب چه شد؟😔 پدر دیگر بیدار نشد... در گوشه ی تاریک و حزن آلود خانه... دیدی پدرم چشم بست؟ بی خداحافظی، بی حرف، بی پند و ناگهانی؟ دیدی فرزندانش را؟ سیمای غمگین دخترش را؟دیدی غم چشم پسرانش را؟ دیدی نفس در سینه حبس بود؟ چشمان در تمنای اشک بود؟ دیدی غم آسمان را؟ قطرات اشک بالا را؟ دیدی سکوت پرندگان را؟ ناله ی دلگیر باد را؟ دیدی که دیگر حرفی برای گفتن نبود؟ فقط اشک بود و اشک بود؟ دیدی که روز به سیاهی شب بود؟ آفتاب به سردی یخ بود؟ دیدی که دیوار ها را تاب ایستادن نبود؟ شمع را جان سوختن نبود؟ زیرا که دیگر عشق نبود🖤گرما نبود😭پدر نبود... 😔😔
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
چرا رفتی پیش مادربزرگ؟ چند سال موندی اونجا

چهار سال وقتی طلاق گرفت رفت شهر دیگه کار کنه من موندم پیش مادربزرگم

●🌞●What's done is done, what's gone is gone, one of the life's lesson is always moving on••🌻🌿••
چند سالته عزیزم  مامان دوست داره به حرفش گوش کن خواهرت بدنیا اومده مامانت یکم خسته شده از نگهد ...

دیگه چهار سالش شده تازه که بدنیا نیومده

●🌞●What's done is done, what's gone is gone, one of the life's lesson is always moving on••🌻🌿••

کاش منم میرفتم خونه مادربزرگی جایی

دو دیقه از دست مادرم خلاص میشدم

اصلا حس آزادی ندارم 

حتی با خواهرم بحرفم باید مامانم بفهمه  ما راجب چی حرف زدیم

احه یکی نیست بهش بگه مگ بچم 

هم سن و سالام الان ی بچه دارن ک وقت شوهرشه

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد/ طلب عشق زه هر بی سروپایی نکنیم🙃🤌🏻میگه حسش نمیاد.حسش نمیاد ورزش کنم،کتاب بخونم ،به خودم برسم ،کار کنم ، درس بخونم،بیرون برم. خب معلومه که حسش نمیاد!!مگه آسونه که حسش بیاد؟یعنی کلا میخوای به بطالت بگذرونی که حسش بیاد؟خب بشین تا بیاد. نمیاد دوست من نمیاد.گاهی وقتا آدم باید خودشو مجبور به استارت یه کار کنه باید خودشو مجبور به پا شدن و دوباره ایستادن بکنه.اصلا فرق آدمای ضعیف و قوی همینه.اصلا درمان افسردگی و اضطراب همینه.باید خودتو مجبور کنی پاشی و استارت یه کاریو بزنی.نگو نمیتونم.نبستنت به تخت و مجبورت نکردن صبح تا شب توی سوشال مدیا باشی و بخوری و بخوابی که بهانه نیار پاشو برای یکبار توی زندگیتم که شده خودتو مجبور به انجام یه کاری کنی نتیجش صد از اینی که هستی بهتره حالت خوب میشه بهت قول میدم:)
2738
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687