هستین خانوما خیلی دلم گرفته شوهرم زنگ میزنه حتی حوصله ندارم جوابشو بدم ... بگین هستین که بنویسم چرا و چیشده...
بنویس فقط تیکه تیکه ننویسید ها کامل بنویس
نوشتی لایک کن
هروقت میخوام در دل کنم هیچکس نیست ... من ۵سال تو خونه ۳۵ متری زندگی کردم . مادرشوهرم کل زندگیمو خراب کرد دلم خوش بود حتی میگفت چرا مامان بابات میان خونت ... کلی حرف نامربوط میزد یه بار حامله بودم دعوا کرد باهام سر مبل میگفت مبل نداری گفتم مبلو که پسر شما قرار بود بخره خودم گفتم نمیخواد خونه کوچیکه ...
به اصرار شوهرم مجدد باهاش رفتو آمد کردم اما بار بعدی اومد از خونم بیرونم کرد دوماه قهر بودم تا شوهرم تنها اومد دنبالم بخاطر اینکه بابام خودش گرفتار دادگاه پاسگاه بود من با شوهرم برگشتم و فقط تا ۶ماه قطع رابطه کردم که مادر بزرگ شوهرم مرد ... دیگع رفتم بعدش سال بعدش پدر بزرگ شوهرم مرد .... رفتم پیش ملدر شوهرم موندم ...تا جاری بی پدر حسود که قطع رابطه بود اومد خونش نزدیک مادر شوهرم ما شدیم سرویس رفتو برگشتش شوهرم میبردشون شهرستان میاوردشون من گفتم عیبی نداره . دیدم حسادتاش شروع شد از ۴شنبه تا جمعه میومد خونه مادرشوهرم اخم و تخم میکرد منم دیگه نرفتم ... شروع کردن باهم یه تیم شدن ...بعد ۳ماه پیش بابام فوت کرد فقط اومدن مسجد و رفتن عین ۷۰پشت عریبه حتی مادر شوهرم خونه ام نیومد .... از وقتی بابام فوت شده دیدم شوهرم انگیزه اش برا زندگی بیشتر شده...
حالا فهمیدم کلا با بابام مشکل داشتن در صورتیکه بابام همیشه میگفت احترامشونو حفظ کن با شوهرت خوب باش ... دلم میگیره حس میکنم با دشمن بابام دارم زندگی میکنم ... دلم باهاش صاف نیست با خانوادش صاف نیست هی میخوام ببخشم رها کنم بازم یادم میوفته ...
بگو ببینم با مادر شوهرت یه جا زندگی میکنید ؟
گلم مسئله اومدنشون ب مسجد که اشکالی نیست سخت نگیر هرکسی اندازه قلبش اینجور مواقع ب صاحب عزا محبت می‌کنه ،این اصلا موضوعی نیست بخوای بخاطرش حرص بخوری
از کجا فهمیدی با پدرت مشکل داشتن ؟
الان کجایی مگه که جوابشو نمیدی رفتی قهر ؟
با خود شوهرت چه مشکلی داری؟معتاده؟ دست بزن داره ؟ بد دهنه؟ خرجی نمیده؟
کامل توضیح بده تا بتونیم راهنمایی کنیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
