روله ی کوردم.🕊🌞 ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
با خانواده خودمو و عمم میریم بیرون عمم سنش بالاست و مجرده حوصله اش تنها تو خونه سر میره
مدیر عامل کارخونه تولید رشته تحصیلی هستم😎😎😎 (این بخش امضام فان است) من همون دختریم که قول دادم برای هدفام هر روز بجنگم محکم که تا حدی هم موفق شدم امیدوارم بقیه راه هم درست برم 🧡🧡🧡هر چه تیر زدی زخم نشد جوانه شد 🌱🌱🌱 با افتخار یه نویسنده ام😌 (و عاشق شغلمم هستم😎) یکی از اهداف امسالم چاپ کتابم کار های ادیت هم انجام میدم گاهی آقایون درخواست قبول نمی کنم (راستی سال تولدم رو تو امضام به شوخی نوشتم ولی متولد ۲۹آبانم ) زندگی یادم داد ذات هیچ آدمی بد نیست!):