موقعیتمون خیلی شبیه همدیگه ان خواهر من دورتره ۵ ساعت راهه واسه همین خیلی بیشتر میمونه حتی تابستونا کامل
من یه کاری که کردم اینه که نذاشتم اتاقم رو هیچوقت بگیرن یعنی اوایل ازدواج میرفتن اتاق من میخوابیدن سر صبح میرفتم وسایل برمیداشتم سروصدا میکردم یا همش میگفتم میخوام برم درس بخونم میرفتم توی اتاق خودم یا اتاقم همیشه به هم ریخته بوده و میگفتم اصلا دست نزنید به وسایلم هرجور بوده شرایطو براشون اوکی نکردم که بتونن اتاق منو صاحب بشن حتی مهمون بیشتری هم میاد اتاق من مال خودمه و این خیلی کارمو راحت میکنه چون یه فضای جداگانه برای خودم دارم توهم حتما تلاش کن اتاقت رو مال خودت کنی شاید خیلی طول بکشه ولی می ارزه بگو برن هرجای دیگه بخوابن اگه اتاق دیگه ای ندارید بگو توی هال بخوابن یکی دو روز همینجوری با شرمنده اتونم و مجبورم و لطفا یه امروزو اتاق من نخوابید بیرونشون کن کم کم عادی میشه و اتاقت مال خودت میشه سعی کن زودتر هم توی اتاقت باشی که وقتی خواستن بگن ما میایم تو اتاق تو اتاقت اول باید یه پوف ای کنی بعد کلی وسایل برداری فرداشم بگو وای خیلی سختم بود اینکه اتاقتو دو دستی تقدیم اونا میکنی خب مشخصه از خداشونه برن باید فشار بیاری بهشون
دومین مورد اینکه من همیشه چادر میپوشم خیلی کارمو راحت میکنه چادر رنگی میپوشم با اینکه خانوادم گیر نیستن ها ولی اینکه یه لباس جداگانه باز نمیدونم سرمو بپوشونم سختمه چادر میپوشم روی همون لباسای تو خونه ایم