دوسال و نیم نامزد هستم اما بخاطر کاملشدن کارها عقد نکردیم
یکسال اول همهچی عالی بود هفتهای ۳بار همو میدیدم (هرقرار۴ساعت مثلا ۵عصر تا۹شب)واسم وقت داشت و در روز ۵بار زنگ میزد و پیام های شبانمون خیلی زیاد بود(این یکسال شاگرد کفش فروشی بود از ۸صبح تا۲ظهر و ۴ظهر تا۹شب) هر روز صبحبیدار میشد سریع اول صبحبخیر میگفت توی این یکسال بزور تونستیم ماشین بخریم البته یکمیش هم قسطی داره پس میده
این یکسال و نیم اخر شاگرد مکانیک و کارواش شد (از ساعت۸صبح تا۸شب) تماس های روزانه شد ۲تا و دیگه پیامهام رو خیلی دیر جواب میداد(درک میکردم بخاطرشرایط کاری و خستگی و مشغله زیاد) چت شبانه وجود نداشت💔صبحبخیر اصلا وجود نداشت💔 با اینکه آنلاین بود اما خسته بود و حال صحبت های شبانه و حرفهای قشنگ عاشقانه نداشت💔 قرارهامون شد هفتهاییکبار دوساعت پافشاریهای من برای عقد بیشتر شد اما نق نمیزدم و سعی میکردم خودم مشغول کنم و درکش کنم
آخرین قرار ۳فروردین💔 گفتم بهش تروخدا بیا هفتهای دوبار ببینیم همو حداقل گفتم باشه و همهچیز به خوبی و خوشی گذشت و منو رسوند خونه💔 اونشب مثل هرشب پیامی نداد💔فرداصبحهم همینطور بعداز ۳روز به بابام گفته بوده من نمیتونم دخترت خوشبخت کنم خیلی دوسش دارم اما شرایط ندارم💔😭 یک گردنبند (طلانیست) واسم خرید بعنوان آخرین هدیه😭حلقه نامزدیمون هم پس آورد حتی ب خودم اصلا حرف نزد بابام گفت گفته روی دیدن هیچی مدارم و شرمنده و....
الان۲۰روز جدا شدیم