خسته شدم دارم عذاب میکشم هر لحظه آه میکشم داره همه جوره بهم رسیدگی میکنه که یادم بره اما نمیره ..
هر متن عاشقانه ببینم یادم میاد
یکی از خوبی و چشم پاکی شوهرش بگه یادم مباد
از اینکه نمیدونم چه آینده ایی در انتظارمه میترسم
از یه طرف بچه داری میکنم و خستم از طرفی درد خیانت جگرسوز.
کمکم کنید برای آرامشم بتونم کنار بیام با مشاور هم که حرف میزنم همه ی حرفهاشون رو خودم میدونم اما نمیتونم فراموش کنم ..