خواهر شوهر کوچیکم جای دور رفت ازدواج کرد و مادرشوهرم قرار بود یه هفته بره تو چیدن خونه کمکش کنه و برگرده با اینکه چیدن خونه تموم شد اما باز ده روز بیشتر مونده و هنوز نیومده
من عقدم ولی دم عروسی مه، شوهرم میومد خونه مادرم اینا و پیش ما بیشتر میموند و پدر شوهرم خونه تنها بود
یه خواهر شوهر بزرگتر دارم که تو این چند وقت حتی یه سر به پدرش نزد تنها بود
بعد مادرشوهرم بهم دیروز زنگ زده که این چند وقت پدرشوهرت تنها بود وقت نداشتی بهش سر بزنی و غذا و اینا رو ببینی چطور میکنه ( البته با لحن پرسشی و آروم )
منم به مادرشوهرم گفتم نه وقت نداشتم و سرم شلوغ بود
به شوهرم گفتم مادرت باید وقتی میره جایی خودش فکر خونه و زندگیش و شوهرش باشه و نهایت از دخترش توقع داشته باشه نه من
بنظرتون کارم اشتباه بود ؟