توی خونه ای ما انگارمسابقه بارداری بود اصلا انگار به وجود اومدن برا ازدواج بچه پس انداختن همشم ما می رفتیم تو خرج پدرمو در اومد خودشون رو تشک پهن می شدن نق میزدن یکی نیست بگه مجبوری زایدی فقط دردسرتون برامن بودمهمان ها و نگهداری از خودشون گفتم دیگه زایدین پنهان کنید