امشب رفته سر یخچال پارچو برداشته کشیده سرش رو بقیه شم از شیر اب باز کرده ای جوشیده سرد شده بود
میگم چرا با لیوان نمیخوری ما هم از این اب میخوریم میگه تو از یخچال اب میخوری
میگم خب همیشه میارم سر سفره پسرم هم از این اب میخوره اب جوشیده اس میگه چی شده مگه باز شروع کردی غر زدن داد میزنه میزنه تو سرش میگه حرف بزنی میزنمت پارچو برداشته میگه میزنم تو سرت چراولم نمیکنی چی از جونم میخوای… حرف نزن صداتو نشنوم خسته شدم غر میزنیییی میگم غر چیه چند بار گفتم بهت خب