برا دل خودت بفروش
من همش پس انداز میکردم و نخوردم نپوشیدم لذت نبردم پولامو طلا میکردم که بمونه برام اونم پولی که ریز ریز از کار کردنم درآورده بودم شوهرم پول تو جیبی نمیداد و هرچی داشت خرج خونوادش میکرد
اخرش برا رهن خونه فروختمشون و میدونمم هیچوقت بهم پس نمیده ولی دلم برای همه اون روزام و سختیام میسوزه کاش استفاده میکردم نمیموند برا اون