نه میذاره برم کلاس زبان نه میذاره برم فشیال پوست یاد بگیرم .از وقتی ازدواج کردم هیچ کلاسی نرفتم شدم یه زن خانه دار که هیچی دست اوردی ندارم و فقط با خانوادش و خودش و جنگ و دعوا بودم کاملا سطح زندگیم نسبت به مجردیم اومده پایین.
تا میخواستم برم زبان بزور و خواست هوذش یک شب در میون اقدام کرد برای بارداری و من سریع باردار شدم .الان که بعش میگم بچه بدنیا بیاد باشگاه برم میگه پس کی بچه رو نگه داره میگم دوساعت نهایت مادرم هست با خودم میبرمش خانه بازی مهد پرستار هست .میگه تو چه مادری هستی .
حس میکنم از پیشرفت من میترسه اجازه هیچ کلاسی رو نمیده .مادرش مدام طعنه میده عروسای مردم لیسانس دارن فلانن .بخاطر خرفای اونم که شده میخوام برم دانشگاه شوهرم اجازه نمیده .میگه محیطش مختلط جالبم اینجاست من تو مجردیم سر کار میرفتم چقد با ویزیتورا و مردا سرکار داشتم تو محیط کارم اما شوهرم از من یه زن تو قفس ساخته که روز به روز داره پس رفت میکنه چیکار کنم بنظرتون بهمم پول نمیده یا بزور پول دستی میده هزچی بخوام بخرم میگه خودم باهات میام انقد ریختم تو خودم میدونم یه روز مثل بمب منفجر میشم جیغ و داد راه میندازم تو خونه