بچه ها من از چند روز قبل بهش گفتم که میخوام برم خونه داییم یه سر بزنیم هر چند خودم دوست نداشتم برم ولی مامانم اصرار کرد
خلاصه که اینم گفت خودت عاقلی و با شخصیت ولی من زیاد خوشم نمیاد بری
اینم بگم تو این یکسال اصلا بدبین نبوده
دیروز خودش رفت یه جایی مراسم ختم منم عصر ساعت پنج زدم بیرون چون بهم زنگ و پیام نداده بود دیگه چیزی نگفتم بهش خلاصه شب که پیام داد کجایی گفتم رفتیم خونه داییم و برگشتیم(کلا ۳ ساعت اونجا بودم)اینم یکم متلک انداخت گفتم خستش چیزی نگفتم
صبح بهش پیام دادم باز شروع کرد حرف زدن که تو دنبال دستاویز بودی که بری خونه داییت از قبل نقشه داشتی حرف منو انداختی زمین چیزی نگفتم نیم ساعت پیش زنگ زدم ج نداد دیگه نزنگیدم اینم بگم داییم یه پسر داره سن خودم ۱۸ ساله میگه پسره خیلی پروئه
حس میکنم از جایی ناراحته سر من داره خالی میکنه شما هم جای خواهرم راهنماییم کنید