من انقد ذوق داشتم از صب دارم وسایل خودمو پسرمو و وسایل راهو جمع میکنم که فردا عصر بریم،به شوهرم گفتم توام مث من ذوق داری؟گفت نه من با این چیزا ذوق نمیکنم
راستم میشه مهمونی،عروسی،بازار،خوشگذرونی
از همه اینا انگار خوشش نمیاد
خیلی خستم ازش بخاطر بچم دارم بزور تحملش میکنم،چن بارم تا پای طلاق رفتم قسم میخوره میگه تغییر میکنم و دروغ گفته،بش گفتم حداقل بخاطر دلخوشی من الکی میگفتی اره ذوق دارم میگه من نمیتونم مث تو دروغ بگم💔