دانشجوی کادر درمانم و امروز از ۶ عصر کشیک بودم
همسرم خونه هستن از ظهر
کشیککه اومدم دو باری زنگ زدموحالشو پرسیدم
بهش گفتم شاید ۱۱ کشیکم تموم شد شاید یک ولی نهایتا تا ۳ بامداد تمومه و با یکی از راننده هایی که دانشگاه هماهنگکرد میام
هر چند خیلی اظهار کردم که اون وقت شب امنیت نیست ومیترسم
خلاصه اینکه پیش استادم و دو تا از همکارهای اقاپسر، راننده ساعت ۲:۳۰ تماس گرفت که بیا خانم دکتر پشت در بیمارستان منتظرم
استاد که متوجه شد کفت امنیت نیست وبخواب تا صبح تو پاویون
اقاپسرای همکارم هم گفتن امنیت نیست
خلاصه اینکه خیلی یهو خجالت کشیدم از کارم
نمیدونم چرا؟!
رفتن روکنسل کردمواومدم پاویون
دلم گرفته
چطور برای همسرم مهم نبود امنیت این موضوع؟ وقتیم که بهش گفتم امنیت نیست ومیترسم، میخندید و میگفت اون آقاهه شغلش آژانسه و صدنفروجابه جا میکنه
حالا باتو میخواد تحریک بشه مثلا؟؟
و اینکه هنوز زنگ نزد کجا هستی؟ اتفاقی برات افتاد نیفتاد کی میای؟
امشبم که باهاش صحبت میکردم با خنده میگفت اخیر تو نیستی چقدر خونه آرامش داره!