آرزوهای مشترک داشتیم ،علاقه مند شدیم به هم ...
ولی خوب به مرور اون داشت از آرزو هامون دور میشد ،آخرشم که بعد از عید قطع ارتباط کردیم ولی اینکه داره دوباره تلاش میکنه برای آرزوهای مشترکمون رو فهمیدم یه جوریم 😂
ای پسری که نمیفهمم چه خبره ،تهش میدونی که بخوام میتونم ،تلاش کنم شاید بشه که یه روزی هم گروهی بشیم و مجبور باشیم پا به پای هم باشیم ،آرزوتو که یادم نرفته ،"تلاش میکنم که بتونی " و مثل پارسال تنها نباشم ،این همه پس زدن و پا پیش کشیدنتاتو نمیفهمم ...
از یه طرف فرار میکنی از من و از طرف دیگه دنبالم میگردی ...از یه طرف قول داده بودیم به هم نگاه نکنیم ولی میدونی منم ،صدامو میشناسی دیگه ولی به جای اینکه به راهت ادامه بدی بازم برمیگردی و زل میزنی بهم با حالتی که نمیفهمم چته ،هر سری که تو خوابم میبینمت با همون مدل باز نگاهم میکنی ،خسته ام کردی ...توفقط بلدی با اون چشمای مشکی که دلم رو بردی برای اولین بار ، نگاهم کنی و نگاهم کنی و هیچ چیزی نگی ...
من بهت قول دادم نه به تو فکر کنم نه به هیچ فرد دیگه ای !
دروغ چرا ،من گاهی میام چکت میکنم ،میدونم که دیگه اینستاتو رها کردی تا حدی از وقتی دی اکتیو کردم ،میدونم که با اون کاربری ای که نمیدونی من میشناسم ردایی که گذاشتی اشاره به من داره و هیچ ضرورتی نداشت اون ردا ...الان متوجه شدم تو داشتی منو امتحان میکردی و کردی !میخواستی ببینی من برای خودمم یا چیز دیگه ای !من برای خودم تلاش میکردم از اول ولی تو رو هم میخواستم کنار خودم ،تو بعد از خانواده ام همه چیز من بودی تو این غربتی که هستم ،تو روزای سختم کنارم بودی ،تو برخلاف ظاهر ساده و معصومت خیلی پیچیده ای !
امیدوارم این جهنمی که برای دوتامون ساختی یه روز تموم بشه ...
خیالت راحت ،تو منو عوض کردی !از من یه من دیگه ساختی ...از من یه من شکننده ی خودساخته ساختی ،از من یه آدم پرتوقع ساختی که داره برای رویاهاش میجنگه ،تو اون منی که داشت آرزوهاشو فراموش میکرد ساختی ...من چه جوری میتونم تو رو فراموش کنم ...تو تا ابد جزئی از مهمترین آدم زندگیم میمونی ،ازت هم متنفرم هم دوستت دارم ...
