من عروسی هستم که هفته ای یکبار با همسرممیریم خونه مادرشوهر خیلی کمپیش میاد دست خالی بریم ..اون غذا درست میکنه من ظرف ها رو میشورم و تو تمییز کاری بهش کمک میدم..روز مادر و تولد همیشه واسش کادو میخرم و میرمپیشش.هفته ای یکبار بهش زنگ میزنم ..اما در مقابلش اون موقع عروسی گرفتن گفت پول نداریم و ما با وام ازدواجمون رفتیم یه ماه عسل سه روزه ..خونه هم خودمون اجاره کردیم ..تو هزاران مشکل و بدهی باهامون سرد شده بودن که طرفشون نریم ..اینم بگم خودش منو انتخاب کرده و از همه لحاظ ازشون بهترم ...اما این خانم نه زنگ میزنه نه خونمون مباد ..هر وقت بخوایم بریم خونش بهانه میاره که نریم ..انگار صد پشت غریبه ام ...وقتی شوهرم میره سر کار فقط بهش زنگ میزنه ..دلش میخواد پسرش فقط باهاش در ارتباط باسه منو بچمو نمیخواد ..به نظرتون چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید