ناگزیر لاجرم ناچارا خوب خواهدشد بعداز ۴۵ سالگی
آهاااا شما از رو محبت ودوس داشتن میگین ولی ایشون برداشت متفاوت دارن،باید ریشه یابی کنی ببینی چ عاملی باعث شده کار به اینجا بکشه،مطالعه کتاب در این موارد میتونه کمکت کنه،مثلاکتاب چرا مردها دروغ می‌گویند و زن‌ها گریه می‌کنند
آدم معلول بالاخره توی زندگیس یه راهی پیدا مبکنه به وجودش معنا بده یه ورزش هنری ....
یعنی وجود دو تا دسته گل من فرشته های زندگیم بچه هام‌انقدر برای من اهمیت داره که حاضرم بخاطرشون بجنگم و ویرانه های زندگیم رو از نو بسازم
خواهر تا چشمتو بهم بزنی پیر شدیم یک مریضی پیری و مرگ ، دیگه بحث و جدل واسه چی بذار اون واسه خودشه بره به سمت روز مرگش تو هم به سبک خودت
قبلا بسیاااااااااااااااار پر شور و حرارت البته از طرف ایشون
حتی در زمان خستگی در حد مررررررررگ
از طرف من میل کمی بود ولی بهتر از الان بودم
اما الان ایشون هم میلشون کم شده البته مقصر ۱۰۰ درصد این مورد من هستم با وجود بچه شیرخوار و خستگی و غسل و ...
با بی میلی من ایشون هم فقط گاهی غر میزنن که شده ماهی یکبار و بعد سکوت
خواهش میکنم عزیزم از همین فردا تمرین کن لازم شد برا یادآوری یه چیزایی رو یاداشت کن. اگه دیدی همسرت شروع کرده به رفتارای قبلیتون مثل بچه که حواسشو پرت میکنن شمام موضوع رو عوض کن و حواسشو پرت کن به جاش دز مورد یه موضوع خوب صحبت کن اونم به مرور ترک میکنه. وقتایی که لازمه ساکت و مرموز باش بذار حساب ببره ازت ولی همیشه مهرمون باش. من ازت ممنونم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
