۵ ساله ازدواج کردم. از اول خانواده شوهرم دخالت داشتن و تیکه و کنایه و توقعات بیجا زیاد داشتن. حالا درمورد اینا نمیخوام صحبت کنم. اینارو گفتم که بدونید بار اولشون نیست. شوهرمم تک پسره با سه تا خواهر . رفته بودیم اونجا بعد غذا یهو پدرشوهرم بدون هیچ مقدمه ای گفت فرقی نداره پسرا مجرد باشن یا متاهل همیشه دست پخت مامان شونو بیشتر از دستپخت زن شون دوس دارن. مادرشوهرمم ادامشو گرفت و گفت اره بچه های دخترامم دستپخت مامان شونو خیلی دوس دارن اینام زن بگیرن دستپخت زنشونو دوس ندارن. خلاصه ده دقیقه ادامه دادن. من بشدت ناراحت شدم. اگه شما بودین ناراحت میشدین؟ بنظرتون از روی منظور و واسه ناراحت کردن من اینارو میگفتن و از بدجنسی شونه یا من حساسم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
اینکه نتونستی جوابشون روبدی ناراحتی وگرنه اوناحرفی نزدن خوشحال هم بشو من بودم میگفتم منم غذ ...
ازشون بدم میاد خیلی...همیشه هروقت میریم اونجا با زبون و حرفاشون میخوان به شوهرم بفهمونن تو خانوادتو بیشتر از زنت میخوای و درستشم همینه...یعنی برداشت مت از حرفاشون اینه و کلی انرژی منفی میگیرم و حسم نسبت به شوهرم بد میشه
یادبگیرتوهم مثل خودشون حرف بزنی وازکل کل باهاشون لذت ببری کم کم خفه میشن ۱باربه حالت تندبگودقیق ...
بنظرت بدجنسن و دل سیاه؟؟؟؟
من متاسفانه حرف زدن بلد نیستم فعلا، به ذهنم نمیرسه و خیلی کم حرفم. سری های قبل تیکه مینداختن همونجا جلوشون گریه میکردم خیلی. اونام میدونن من حساسم ولی همیشه اینطور میکنن با اینکه خیلی کم میرم اونجا