امروز قرار بود بریم خونه یکی بعد ما اونجا رو بلد نبودیم
«قرار بود با عمم و عمو اینام بریم»
عموم اون جارو بلد بود «خونشون دور تر از خونه ماس اما به خونه اون فرد نزدیک تره»
حالا عمم زنگ زده بود به عموم میگفت جواب نمیده
بعد 10 دقیقه مامانم زنگ زده میگه چیشده گفتن ما نیم ساعت دیگه میرسیم
ما هم اینقد ناراحت شدیم
خوبه گفته بود خبر میده هروقت عموم جواب داد
بعد ما تا اونجا بریم دوساعت راهه
حالا خونه یکی دیگه میخوایم بریم مامانم میگه وایسا عمو اینا بیان