2733
2739
عنوان

توروخدا ببخشید روم نمیشد این تاپیک رو بزنم ولی مجبورشدم

| مشاهده متن کامل بحث + 5645 بازدید | 124 پست
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



به نظرم سوالی نبود که این قدر معذرت خواستید 

خجالت کشیدم ببخشید

دوست عزیزم ممنون میشم تو تاپیک های غمگین من پست نذارید چون جوابی ندارم که بدم شرمنده♥ امیدوارم همیشه شاد باشید🌹
2742

شوهرمن یه مدت اول ازدواج اینجوری بود بعد کلا تغییر کرد الان بعد ۸/۹سال باز مثل اوایل شده ولی من خوشم میاد 😐🥴

۱۴سالگی عاشقش شدم و باهاش فرار کردم 🙃سخت بود خیلی سخت ولی الان خیلی شیرینه زندگی کنارش تو قشنگترین اتفاق زندگیمی $🫂❤️امضای قبلم رو پاک کردن 😐
کم خونی نداری؟؟من هم همینجوری بودم ازمایش دادم فهمیدم کم خونی شدید دارم

بله عزیزم کم خونی شدید داره 

منظورت اینه که برای کم خونی ام هستش؟

دوست عزیزم ممنون میشم تو تاپیک های غمگین من پست نذارید چون جوابی ندارم که بدم شرمنده♥ امیدوارم همیشه شاد باشید🌹
2740
حالا فک کن من مث شوهرتم شوهرم مثل توعه

اره منم همینطور 🥺

لطفا برا شادی روح خواهرم و پدرم با دلهای پاکتون صلوات بفرستید خدا هیچگاه داغ عزیزی رو بهتون نشون نده    عمر گرون گذشت نفهمیدم بعضیهایی که روم میخندن صرفا دوستدارانم نیستن دشمنن با سلاح خنده
چرا انقد عذر خواهی می‌کنی 😐  دوست داره ولی خوب حق داری کلافه شی

آخه بعدش عذاب وجدان میگیرم

دوست عزیزم ممنون میشم تو تاپیک های غمگین من پست نذارید چون جوابی ندارم که بدم شرمنده♥ امیدوارم همیشه شاد باشید🌹

اگه اوایل ازدواجه طبیعیه

سکانس اول: یه خانم باردار همراه با خواهرش میان تو اتاق سونو، از اولش که میان قبل از اینکه کار شروع بشه دوتاشون هق هق گریه میکنن، وقتی سونوی انتی رو انجام میدم میبینم نرماله و میپرسم چرا گریه میکردید میفهمم، شوهر بیمار اونقدر استرس برای پسر بودن جنین به زنش وارد کرده که مادر و خواهرش از استرس اینجوری به گریه افتاده بودن...سکانس دوم: خانم حدودا سی و چند ساله ای مادر مسنش رو به تنهایی از روی ویلچر روی تخت سونو میذاره، صبر و متانتش در برخورد با مادر پیرش واقعا توجه آدم رو جلب میکنه، چکاپ قبل از سیتی آنژیو و احتمالا جراحی قلب بعدش هست، نکته عجیب اینکه همون خانم رو چند ساعت بعد همراه آقای مسنی میبینم، صبورانه اون رو هم از روی ویلچر بلند میکنه، بخاطر تکرر ادرار پیرمرد رو آورده، بهش میگم شما چند ساعت پیش نیومده بودید؟ میگه چرا مادرم رو آورده بودم ولی تنهایی نمیتونستم ویلچر پدر و مادر رو همزمان بیارم، مادر رو گذاشتم خونه و پدر رو آوردم. من متعجب میمونم، انسانها چه ظرفیت عجیبی در صبر، کمال وفضیلت دارن، و لقب اشرف مخلوقات چقدر شایسته بعضی ادمهاست، ناخودآگاه یاد اون اقایی میفتم که اصرار داشت بچه اش حتما پسر باشه، اصلا تصوری از اینکه دخترش میتونه چنین انسان پراز فضیلت و کاملی باشه، داره؟

حق داری کلافه بشی من درکت میکنم ولی کسی که میتونه کمکت کنه مشاوره چون نه میتونی اونو برنجونی نه درسته خودت انقد تحمل کنی سعی کن حتما بری مشاور 

برای همه آرزوی آرامش دارم  ....در قضاوت کردن احتیاط کنیدزمین به طرز عجیبی گرده تجربش میکنی خودت نه عزیزت دیدم که میگم .............من وفادارترین آدما رو دیدم که خیانت کردن.باهوش‌ترین آدما رو دیدم که فریب خوردن.صادق‌ترین آدما رو دیدم که دروغ گفتن. مهربون‌ترین آدما رو دیدم که دل شکستن. قوی‌ترین آدما رو دیدم که کم آوردن.بالغ‌ترین آدما رو دیدم که بچگانه رفتار کردن.و از همه‌ی این‌ها متوجه شدم هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره، همه ممکنه اشتباه کنن و هیچ چیز از هیچ کس بعید
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687