بچه ها من تازه عروسم و تو یه ساختمون هم با مادرشوهرم هستیم جونم براتون بگه از روزی که عروسی کردم انگار خار بودم تو چشم اینا کاربدی هم نکردم جز خوبی در حقشون به خصوص مادرشوهرم ولی اینجوری هستن مادرشوهرم و خانواده شوهرم هزار دفعه اشک منو دراوردن بی دلیل و دخالتاشونم نگم براتون هی من کوتاه اومدم گفتم زندگیم خراب نشه نشستم فکر کردم که من پدرو مادر ندارم کجا برم شهر غریب آواره کوچه خیابون میشم و پشتوانه هم که ندارم بخاطر همین هیچی نگفتم از طرفی هم شوهرم پشتم نیست و پشت خانواده بارها شده چون خانوادش توقع از من دارن و من انجام ندادم با من قهر کرده و جنگیده هی این کلمه رو گفته نمیتونی با خانواده من بسازی جداشیم مثلا مادرش تو تمام مسائل زندگی به جای ما تصمیم میگیره خواهراش وقتی میان خونه مادرشون منم باید برم اونجا اگه نرم بی احترامی حساب میشه از نظر اونا مثلا تا چند روز که خواهراش میان میمونن خونه مادرشون میریم سر میزنیم با شوهرم چون اون از من میخواد از در که میرم داخل خانوادش بلند نمیشن یدونه از خواهراش سلام درست حسابی داد یدونه از خواهراش ودو تا بچه خواهرش به من سلام ندادن و منو ندید گرفتن حتی یه نگاه هم نکردن من از در اومدم مهمون هم کلی اونجا بود خجالت کشیدم دفعه های پیش کوتاه میومدم منم یه دقیقه نشستم کفری شدم بلند شدم با عصبانیت سریع اومدم بیرون خداحافظی هم نکردم و در رو هم کوبیدم شوهرم بلافاصله اومد طبقه بالا این چه کاری بود کردی بلند شدی یهویی بدون خدافظی با عصبانیت اومدی تو گذشت کن و نشو مثل اونا جواب بدی رو با بدی نده خواهرم مشکل جای دیگه داشت و بچه خواهرمم بزار رو حساب بچگیش و دلش پر بوده وشوهرم قهر کرد و بهش برخورد شما جای من بودین چیکار میکردین
چی بگم زندگی تو یک ساختمون بزذگترین اشتباهه. خواهرمم مثل شماست همیشه داستان داره.
سلام بچه ها ماهی54سابق هستم که متاسفانه کاربریم ترکید. نی نی یار می خواست کاربریم رو برگردونه ولی متاسفانه چون کاربریم قدیمی بود یادم نمی اومد با چه ایمیل یا شماره ای ثبت نام کردم. فوقع ما وقع😌
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ببین بخوابی به رفتارهای خانواده همسرت فک کنی واکنش نشون بدی پیرت میکنن ...محل ندادن تو هم با سیاست محل نده فک کن یه مشت دیونه دورتن .اشتباه منو تکرار نکن .من الان فهمیدم چیکار باید کنم .
من جای تو بودم همشونو سگ محل میکردم تا به خودشون بیان شوهرمم میذاشتم خودشو جر بده و بهش اهمیت نمیدادم بچه دارم نمیشدم میرفتم یه شغلی چیزی پیدا میکردم تا بعدن بتونم تصمیم درست برای خودم بگیرم به تو چه ربطی داره که خواهرش چه مرگشه مگه تو به دنیا اومدی که اینها عقده هاشونو روت خالی کنن؟؟ واسه خودت ارزش و احترام قائل باش شوهرتم حرف مفت زد بهش یگو برو درخواست طلاق بده مهریه امم بده منم میرم دنبال زندگیم
من جای تو بودم همشونو سگ محل میکردم تا به خودشون بیان شوهرمم میذاشتم خودشو جر بده و بهش اهمیت نمیداد ...
کلا همیشه کوتاه اومدم صبح تا شب تو خونه باید بشینم اجازه هیچ کاری نمیده میگم فلان کارو کنم میگه نه و نمیزارم کارشکنی بیرون و محدودم کرده خسته شدم واقعا از این همه فشاری که روی من هست
منم بدتر از اینا دیدم ،انقد دعا خوندم و متوسل به امامان شدم که چهره واقعی خانواده شوهرم برای شوهرم رو شده الان دیگه شوهرم از همشون متنفره باهاشون در ارتباط نیست بسپر به خدا خوب جوابشون رو میده
ببین منو انقد ناراحت میکردم که شب تا صبح تو حیاط راه میرفتم و با خدا حرف میزدم .یا میرفتم داخل کمد زار میزدم که کسی صدامو نشنوه .یعنی نمیدونی چی کشیدم .ولی خودمو عوض کردم .الان تیکه میندازه انگار که نشنیدم با یکی دیگه شروع میکنم به صحبت مثلا تلفنم کهبه هدفش نرسه یا میرم اگه سلام نداد جوری از کنارش رد میشم که انگار وجود نداره انقد میسوزند بعد خودشون شروع میکنم صحبت کردن .البت من همسرم پشتمه.جواب تیکه هاشونچ خودش میده