دیشب عید دیدنی خونه ی ما بود ک خاله ی مادرم زنک زده بود گفت ۷تا۱۰ میایم 🤣 جدا ازینکه ۹ اومدن تا ۲ کاری ب تایمش ندارم ولی گفتم شام بیاین گفتن ن ما افطار میکنیم چیزی ممیخوریم!!! نزار شام!
من برای خودم ی تیکه مرغ سرخ کرده بودم ک سلطان تا اومد گفت شام چیه 🤣🤣🤣🤣 و از بیرون سفارش دادم حدود ۴م پول غذاشون شذ بکنار!
نمیدونم چرا ی سریا اینجورین تورو خدا بچه هاتونو تو سن پایین همه چیز دان نکنید... طرف از در اومد تو خونه زندگی منو دید لوپاشو باد کرد چشماشو پر کرد قهر کرد با هیچکس حرف نمیزد میگفتن چته؟ میگفت هیچی رفتم براش ماشین خریده بودم ذادم بهش میوه دادم و رسیدگی کردم بهش یکم اروم شد ولی باز بچه عادی نشد!!!! اخرش دم گوش مامانش گفت چرا ما همچین خونه ای نداریم! اخع بچه ۶ ساله چ میفهمه تورو خدا جلو بچه هاتون غیبت نکنید اینا همه چیزو متوجه میشن ازون بدتر رفتار مادرشه
ک هی حرف بچشو تکرار میکرد و میخندید بلند بلند
و بعد ب مادرشوهرش میگفت پسرت اینجوری واونجوری و ی پول نداشت فرشارو عوض کنیم!!!
خواهش میکنم دعواهای خانوادگیتونو تو عید دیدنی نیارید.... هر حرفی رو هرجایی نزنید! یکم حریم شخصی داشته باشید من خیلی عصبی و ناراخت شدممممممممممممم خیلی بگید حق داشتم یا ن ؟