با مادر شوهری که رفتارش قدیمیه چیکار کنم😭

این خانوم خودش هم تو روستا متولد و بزرگ شده .

اخلاق بیشتر خانوم های روستاشونم دستشه .

با جنگ و دعوا و دوست دارم دلم میخواد آخرش ختم به طلاق میشه .

اول باید لم شوهره دستش بیاد بعد مادر شوهر رو دایورتش کنه 

خب ررسته یه برادر بزرگشون دیگه برادری نداره با خواهرها و برادرش از اول راهش جدا بوده همه اینها طبیعیه ولی نون پسرشون مدا پسرشون پاک کن پسرشون همسشه نوکر خونه این اقا بوده این مشکل شما نیست همه کسایی که توواین شرایطن وصعیتشون اینه 

راست میگه کار بر ولی طی هپومیکردی همین بود برادر بزرگتر یا لیدر هست رو خواهر برادرها یا توسری خورهشونه  همه اینها تعریف داره

ببین کلم من جای مادرت اینا رو بهت میگم .اول اینکه به جای غر زدن به شوهرت کامل مشکلت رو بگو بعدم بگو من جز یه روز خاص مثلاً پنجشنبه ها یا جمعه ها خونه شما نمیام حالا مادرت صد بارم که میخواد بگه ‌.بهس بگو من تو رو دوست دارم نمی‌خوام تورو ناراحت کنم و غر بزنم تو هم منو درک کن ونذار ناراحت بشم چون خودمم اینمشکلو داشتم میگم ها . جا پا تو از الان سفت کن که بعد ها بی احترامی نشه لینتون اینا رو به شوهرت بگو بگو نمی‌خوام بی احترامی کنم بلکه میخوام احترام بینمون حفظ بشه .فردا که رفتیم سر خونه زندگیمون میخوام مستقل زندگی کنم ازدواج نکردم که زندگیمو با بقیه تقسیم کنم میخوام فقط با تو که عشقمی تقسیم بشم بگیرش زبون اگه دیدی بدتر شد بعد جدی به مسائل توجه کن برو مشاور و.....

وقتی موضوع تاپیک و نوشته هات رو دیدم، دقیقا خود ۱۰ سال پیشم رو تصور کردم 

مادرشوهر منم دقیقا همین کارا رو می کرد... یه مادرشوهر با سن نه چندان زیاد ولی از اونا که توی همه کار دخالت می کنن... همراه با دخترش چه تحقیرا و چه رفتارت که با من نکردن

خب الان که ده سال می گذره، دیگه این مشکلات رو ندارم خدا رو شکر 

چند تا راهکار بهت میدم... و اینکه باید صبور باشی تا نتیجه بگیری... و اینکه همیشه خودتو تصور کن توی موقعیتی که فقط و فقط خودت واسه همه چین تصمیم می گیری... نه مادرشوهر... نه خواهرشوهر

و اما راهکارها:

اول از همه، باید رفتارت رو تغییر بدی. ببین باهاشون گرم و صمیمی رفتار می کنی؟ اگه آره، کم کم سرد شو... من خیلی ساده بودم و اصلا نمی دونستم حفظ فاصله یعنی چی... بعد که رفتارم تغییر کرد و زیاد رو ندادم، همه چیز عوض شد

با شوهرت بیشتر صحبت کن. بگو انتظارت و توقعات چیه. بگو دوس نداری فلانی تصمیم بگیره برام.

برای خودت خیلی ارزش قایل شو. اگه رفتاری کردن که نادرست بود، تو هم اصلا بهشون زنگ نزن و تحویلشون نگیر. خیلی خودت رو بالا ببر.

خودت قبل همه دست به کار شو. اگه مثلا فلان جشن تو راهه و تو لباس نیاز داری، از قبل برو دنبال خرید لباس با شوهرت. 

اصلا در مورد کارات و برنامه هات با خانواده شوهر صحبت نکن. هر چی کمتر بدونن، واسه خودت بهتره.

و کلی چیز دیگه که یادم اومد و وقت کردم، برات می نویسم

فقط واسه امیدواری بیشتر اینو بگم من وضعم خیلی داغون بود.... واسم به سلیقه خودشون لباس می خریدن، در مورد رنگ نکردن موهام توی نامزدی منو تخت فشار قرار میدادن، به رنگ رزم کار داشتن، به کفشم و مدل پاشنه بلندش کار داشتن، اینکه واسه فلان عروسی برم آرایشگاه یا نه کار داشتن... داغونا... حتی کیک عروسیم و چند قلم وسیله جهیزیه عملا به سلیقه مادرشوهر بود... شب عروسی هر کی اونا رو میدید، از مدل رفتارشون می فهمیدن چقدر دخالت می کنن توی همه چیز

خواهش می کنم عزیزم 🌹

خدا رو شکر تونستم این چالش‌ها رو سپری کنم... خیلی جون کندم... شده بودم یه دختر افسرده و البته خیلی عصبی... کلا زندگیم حوریه که از پس چالش‌های از این بزرگتر هم برمیام... اینو بدون وقتی از یه چالش اومدی بیرون، دیگه آدم قبلی نیستی... یه ورژن جدید... کم کم خودت می فهمی

اصلا نگران نباش... فقط کافیه اراده کنی و از قدرت خیال و فکرت هم خیلی کمک بگیر

من واسه تخقیرایی که شدم، از خودم خیلی بدم نیومد... فکر می کردم اونا چین و من چیم... هی کار کردم روی نقاط قوتم... اگه فکر می کنی نقطه قوتی نداری، بیشتر فکر کن 😉 خیلی چیزا هست که تو داری ولی اونا ندارن

من اوایل نامزدی خیلی وزنم کم بود... لاغر بیش از حد... جیب خالی و نمی تونستم تیپ خوب بزنم

همیشه مقایسه میشدم با بقیه عروسان عملا و مستقیم میگفتن بهم فلانی رو ببین چه خوشگله

فقط خدا می‌دونه بعد وصلت با اینا، من چند بار عمیقأ له شدم 😥 تنها پناهم خدا بود... دم خدا گرم که الان توی یه وضعیتی هستم که البته چالش‌های جدید دارما، ولی خب قیافه و تیپ سرترم از اونا الان... خدا خودش خواست و من خودم توی خونه به یه درآمد رسیدم و هی به خودم می رسم... الان اونا در جواب کارهاشون خیلی تاوان پس دادن 😉 تا این حد بگم که مادره با دیدن لباس من می سوزه و عملا میگه تن من چیه و تن اون چیه 

خلاصه خدا خودش بلندم کرد... البته خیلی هدفا برای خودم دارم با همه محدودیت ها... من خانواده پشتیبان هم ندارم متاسفانه

همه امیدم به خداست

علت تغییرم هم همین نی نی سایت بود 😂 میومدن تاپیک می‌خوندم سیاست رفتار با خانواده شوهر ... وگرنه مادرم که نتونست بهم سیاست یاد بده

چند تا چیز دیگه هم یادم اومد:

خونه مادرشوهر کار نکن. من دوره نامزدی کلی کار براش می کردم و خب خیلی پررو شده بود. رسماً به چشم یه کلفت بهم نگاه می کرد. از بعد عروسی نکردم و رو ندادم. خانوم خانوما واسه خونه تکونی هم ازم کار می کشید ولی دیگه بس بود و سواری ندادم.

روحیه خودت رو ببر بالا و سعی کن توی زندگیت پیشرفت کنی. بخدا منم خیلی محدودیت دارم ولی بگرد و ببین چه کاری می تونی انجام بدی برای بهتر شدن خودت. می تونن باشگاه باشه، می تونن کلاس آشپزی باشه و حتی کار کردن باشه. هر چی... فقط برو جلو.

همیشه شیک باش. می‌دونم الان همه چی گرونه ولی سعی کن همش تنوع بدی به لباسات. من چون بی سر و زبون بودم، با لباس پوشیدن انتقام می گرفتم 😂 خونه مادرشوهر میری، سعی کن لباس خونگی نپوشی. 

توقعات رو از اونا برسون به صفر. من خودم فکر می کردم بعد اومدن بچم، خیلی کمک حالم میشه مادرشوهر ولی نگم که بدترین روزا و شبامو رو گذروندم. نه تنها کمکی بهم نکرد، همش عصبی بودم و روزای یارداریم به بدترین وضع گذشت. دایم منو اذیت می کردن. مثلا حرفهای دروغ رو بهم نسبت میدادن. الان میدم به به ورم ولی نگم از دوره بارداری و بعدش. آدم خیلی حساسه و نمی تونه ناراحتی نکنه. اگه مادرشوهرت و بقیه میگن مثلا بچه بیار، اصلا اهمیت نده بهشون، چون اونا که برات بزرگش نمی کنن، همه بار بچه به دوش توئه‌. صلاح زندگیت رو خودت میدونی و بس.

سعی کن ببینی روی چی حساسن، از همون برای دل خنک کردنت استفاده کن. شاید اینو خوندی خندت گرفت ولی خب ما بی سر و زبونا باید بالاخره یه راهی پیدا کنیم تا یه ذره اونا هم جیلیز و ویلیز کنم 😂 واسه من لباس بود و تیپ... نگم که چقدر حرصشون میدم هر بار 😂😂😂

البته الان، یه سری دخالتا باز دارن ولی خیلی کمتر شده نسبت به ده سال پیش. مهم اینه من دیگه رو نمیدم. پشتم میگن من خوب نیستم و فلان ولی مهم نیست. چون من طرفمو شناختم و دیدم لایق اونهمه سادگی و مهربونی رو نداره. خیلی دو رو بودن. منم دادم به یه ورم 😂

خواهش می کنم عزیزم 🥰

کار کردنت در حد نرمال... مثلا سفره بذاری، توی گذاشتن وسایل سفره کمک کنی، و بعدش جمع کنی... موقع ظرف بیشتر حالتت تعارف کردنی باشه 😂😉 اگه هر از گاهی ظرف با تو باشه، اکیه ولی سعی کن همیشه نه... 

سعی کن دیر بری که بهت جارو اینا نده... اگه دیدی پیش روت داره جارو میزنه، بازم حالتت تعارف کردنی باشه 😂 چندان تمایل نشون نده که کار کنی