۸ ماه ازدپاج کردیم با بدبختی منو آورده مسافرت شمال امروز قرار بود برگردیم تهران دیروز تو بالکن هتل نشسته بودیم دختر اتاق بغلیمون اومد از جلومون رد بشه شوهرم خیلی نگاش کرد منم بهش گفنم خیلی چشم چرونی،بعدم رفتم تو هتل غروبم کلی مشروب خورده بود مشروب میخوره زود میخوابه منم دیدم میخواد بخوابه دوباره رفتم تو بالکن،حرومزاده دیدم اومد جلو همه محکم زد تو سرم ۲ بار تازه اومدیم تو اتاق هتل بیشتر میخواست بزنه که من رفتم دستوشیی در بستم تا ۲ ساعت اون تو موندم تازه طلبکارم هست میگه بدار بریم تهران طلاقت میدم خسته شدم از دستش نمیدونم چیکار کنم هروقت میگم بالا چشمت ابرو فقط میزنه اونممحکم تو سرمم میزنه