بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
متاسفم عزیزم اما حرفایی که گفته خیلی هم بد نبوده بدترازینا رو زیاد شنیدیم به دل نگیر انشاالله سربر ...
اخه این فقط یه گوششه همش با زبونش قلبمو تیکه تیکه کرده دنبال ایراد گرفتن از خونوادمه در صورتیکه جاریم خیلی راحت جلوشوهرش از فامیلای شوهرش بد میگه نه اینکه اشتباه بگه حقیقت رو میگه و برادرشوهرم تاییدشمیکنه اما من فقط کافیه حقیقت بهش بگم راجبه خونوادش عصبی میشه .
خیلی دگیری احساسی داری یا فکری ولی ب خودت بیا و ذهنتو از انرژی منفی دور کن
زندگی نامه ای من تا ابد..... من در تاریخ 01/07/1402 بدترین اتفاق زندگیم رخ داد خیلی برای اتفاق وحشتناکی ک برام افتاد ب دستو دامن ۱۴معصوم ۵تن خدا و... افتادم ولی قطع امیدم کردن من ب حدی تلاش کردم ک این مشکلم حل بشه ک با موی سرم سفید و استخوان تنم آب شد ولی حل نشد هیچ بدترم شد من در تاریخ07/01/1403 تصمیم گرفتم دکیه برای این قضیه و مشکلم تلاشی نکنم تصمیم گرقتم خودشکی نکنم ولی تا اخر عمرم با خنده خداحافظی کنم تصمیم گرفتم برای همیشه این دردمو بزارم یه گوشه از قلبمو باهاش سر کنم تا زمانی که موعده مرگم برسه لطفا ن کسی دعا کنه مشکلم حل بشه نه دلداریم بده.... من مثل یک مریض سرطان خون قطع امیدم.... سلام روزای پر از درد تاریخ این امضا هفتم فرودین هزارو چهارصدو سه
اخه این فقط یه گوششه همش با زبونش قلبمو تیکه تیکه کرده دنبال ایراد گرفتن از خونوادمه در صورتیکه جاری ...
یه مدت نگو شاید حساس شده
من از خونواده ی شوهرم چیزی ببینم یا همون لحظه به خودشون میگم یا کلا فراموشش میکنم یه بار شوهرم گفت مشکلاتتو باخانوادم بهم نگو اینجوری منو وسط میذاری خودت حلش کن یا فراموشش کن راستم میگفت
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
برج سه همین اسمال نامزدی یا نشون داری بنظرم حس میکنم شغلش شرکتیه
لطفا برام صلوات بفرستید
زندگی نامه ای من تا ابد..... من در تاریخ 01/07/1402 بدترین اتفاق زندگیم رخ داد خیلی برای اتفاق وحشتناکی ک برام افتاد ب دستو دامن ۱۴معصوم ۵تن خدا و... افتادم ولی قطع امیدم کردن من ب حدی تلاش کردم ک این مشکلم حل بشه ک با موی سرم سفید و استخوان تنم آب شد ولی حل نشد هیچ بدترم شد من در تاریخ07/01/1403 تصمیم گرفتم دکیه برای این قضیه و مشکلم تلاشی نکنم تصمیم گرقتم خودشکی نکنم ولی تا اخر عمرم با خنده خداحافظی کنم تصمیم گرفتم برای همیشه این دردمو بزارم یه گوشه از قلبمو باهاش سر کنم تا زمانی که موعده مرگم برسه لطفا ن کسی دعا کنه مشکلم حل بشه نه دلداریم بده.... من مثل یک مریض سرطان خون قطع امیدم.... سلام روزای پر از درد تاریخ این امضا هفتم فرودین هزارو چهارصدو سه
من کاری به نگاه و این چیزا ندارم،به نظر من اگه مردی زنش رو دوست داشته باشه،اشک زنش رو در نمیاره،اذیتش نمی کنه،بهش توهین نمی کنه،سر هیچ و پوچ تو خونه دعوا راه نمی اندازه،خودخواه نمی شه،شوهرم بر عکس اینایی هست که نوشتم💔💔