میخواست یه عکسیو تو گوشیش نشونم بده بعد گفت نمیدونم چرا نیست عکسه
منم فکرم رفت به اینکه ممکنه حذفش کرده باشه و گفتم گوشیو بده شاید پیداش کنم...رفتم تو سطل آشغال گوشیش یادش رفته بود اونجا رو پاک کنه...عکس یه زنی رو دیدم...آوردمش نزدیک دیدم بله!!این عکس زنیه که عموم از جوانی عاشقش بود ولی بهش نرسید و زنه فامیلمونه.
فک کنید موضوع مال ۲۰ ...۲۵...سال پیش بوده...الان عموم پسرش ۱۹ سالشه و زنشم غریبس...اما هیچوقت نتونست اونو فراموش کنه و بار ها میخواست از زنعمو جدا شه...چون زنعمو ۸ سال از عمو بزرگتر بود همین موضوع بدتر عموم رو مصمم میکرد...اینکه چرا باهاش ازدواج کرد رو خودشم میگه نمیدونم...
خلاصه طلاق نگرفتن و عموم به خاطر پسرش و اینکه امکان رسیدن به اون زن هم صفر بود پیش زنعمو موند
اماااا فک نمیکردم هنوز عکسشو تو گوشیش نگه داره...خیلی ناراحت شدم و حتی کلی حرف بارش کردم و گفتم خاک تو سرت کنن چرا این عکسو داری...اونم هی میخواست توجیه کنه...
برای زنعمو ناراحتم خیلی....خیلی خانومه...دست به دعا همیشه..نماز سر وقت...با ایمان...نمیدونم چرا باید این سرنوشت رو میداشت....
و با این موضوع از همه پسرا میترسم برای ازدواج....چون عمومو که دیدم به نظرم مردها هیچوقت عشق اولشون فراموش نمیکنن...برعکس خانوما...