هرررر بار به قهر اومدم خونه بابام بزوورررر منو برمیگردونه خونه ولی باز همون رفتارهای قبلیشو تکرار میکنه بعلاوه رفتارهای جدید
حالا بعداز کلی قول و قرار بزور منو برگردوند تو اولین روزی که برگشتم شاهکار کرد
پدرش فوت کرده خواهر بردارها همه خونه مادرش بودن به همه گفت بریم سر زندگیتون همه رو دونه بع دونه راهی کرد خونمون تو یه ساختمانخ آخرش که من خواستم بیام خونه خودم دیدم گفت کجا ازین به بعد اینجا میخوابیم روزا که کلا اونجاس شبم دیگه میخواد اونجا بخوابه
نزدیک یکماهه باباش فوت کرده
منم گفتم تو اینجا بخواب من خونه خودم راحتم