جاریم خیلی اذیتم کرده خیلی فتنه ب پا کرده برام عللاوه بر اینکه خوبی های هم کرده هر چند کم.
شوهرم دلش خیلی میخاد با داداشش رابطه داشته باشیم. ب من چیزی نمیگه ولی من رفتن خونه برادرشوهرم ی جور شکست میدونم بخصوص ک همیشه مادر شوهرم طرف جاریمو گرفته الان پیش خودش میگه بیا جدی جدی حق با این عروسم بود و اومد منت کشی!!!!چ کنم
دوراهی بدیه. بری هزارحرف. نری هزارحرف. نمیدونم
اگه شوهرت بهت زور نمیگه کاری رو بکن که خودت دلت میخواد
نمیخوای نرو. هوس مهمونی کردی برو. نمیخوای دعوت کنی دعوت نکن
اصلا نرو
خودتو کوچیک نکن
ببین مادرشوهرت مگه چند سال عمر میکنه؟ اونکه قراره تا آخر باهم ارتباط داشته باشید بخاطر شوهرت، برادرشه، پس کینه هارو بیخیال، دلت با خدا باشه خدا هم با توعه
هیچوقت رابطه اتو با کسی قطع نکن/مدیریت کن
اگه کوچیکترین برین.بهونه خوبی هم هست اشتی کنین.بلاخره اونام داداشن گناه دارن با خاطر شما رابطه نداشته باشن
نرو
نرو خودتو راحت کن شوهرتم خونه مادرش که میره با داداشش ارتباط داشته باشه
من جای تو بودم کینرو میزاشتم کنار حرف مادرشوهرمم ذره ایی برام مهم نبود و میرفتم پیش جاریم (البته من جاریه خودمو ک فرشتس در نظر گرفتماا )شما هم کینرو بزار کنار مگ دنیا چق ارزش داره برو بزرگیتو ب شوهرت نشون بده
دارم شناسایی میشم میشه تاپیک اخرو گزارش بزنید هرکس زد لایک کنه صلوات بفرستم براش 😭😭😭
البته اگ شما و شوهزت کوچیکترین برین وگرنه اوتا باید بیان
اگه اون بزرگتره تو برو
