من درحدی عاشقش بودم بارها بخاطرش افتادم بیمارستان از درسم موندم جا رفیقامو ا دست دادم شروع کردم به خودزنی خودکشی....
جوری میخواستمش که حتی به این که فقط لباسی که عطر تنش روش باشه هم قانع بودم
اونقدر میخواستمش میگفتم حاظرم بایکی دیگه بیینمش ولی فقط ببینمش
ولی الان باتموم عشقی که بهش دارم دیگ نمیخوامش
اینقدر بی دلیل ولم کرد اینقدر تر زد توروانم که دیگ هرکاری مبکنه بازم نمیتونم بهش اعتمادکنم
انگاردیگه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم تواین چهارپنج سال هرحسی که داشتم ا بین رفته